عروس مرده


هفتهء آخر سال قبل بود که گفتم برای خودم به مناسبت عید یک کارتون توپ بخرم در حد و اندازه های شیر- شاه و بقیهء کارتون های آنچنانی، که زبان اصلی اش هم انگلیسی آمریکایی باشد تا بلکه چیزکی هم به مهارت های زبانی خودم افزوده باشم. از بین کارتون هایی که در مجتمع پایتخت دیدم – و بعضی از آنها را پخش می کردند – عنوان "عروس مرده" و تصویر روی جلدش – که یک عروس پوسیده و استخوانی را به همراه یک مرد وحشت زده نشان می داد، دست در دست هم! – نظرم را جلب کرد. دی وی دی بود و قیمتش قابل توجه. اما می دانستم که آدم باید مخاطره پذیر باشد. مدت ها بود که یک ماجرای داستانی از نوع وحشتناک را تجربه نکرده بودم. یکی دو ماه قبل که فیلم یک بوس کوچولو را دیدم، از آن صحنهء ابتدایی فیلم که هدیه تهرانی در نقش عزرائیل نصفه شب به خانهء آن نویسنده می آید و از او یک فنجان شکر طلب می کند، خیلی جذبم کرده بود. بعد هم افسوس خورده بودم که چرا فیلم، وحشتناک نیست و مضمونش سیاسی- اجتماعی ست. دلم می خواست فیلمی با مضمون فلسفی در رابطه با مرگ و امور خارق العاده – و نه روزمره – ببینم

الان از خرید این کارتون راضی هستم. ساخت 2005 است و داستانش از این قرار: ویکتور، پسر دست و پاچلفتی یک خانوادهء ماهی فروش طبقهء متوسطی، قرار است با ویکتوریا، دختر یک خانوادهء ثروتمند ورشکسته ازدواج کند. پدر و مادر این دختر به شدت پول پرست و ثروت اندوزند اما ناچار شده اند برای نجات خودشان از نوانخانه – خانهء فقرا – دست از ادا و اصول خود بردارند و با این خانواده وصلت کنند. مراسم این ازدواج مصلحتی سریعآ ترتیب داده می شود، اما ویکتور، مقابل کشیش نمی تواند جملات تعهدآمیز ازدواج را به درستی بیان کند، به طوری که کشیش عصبانی شده و به او می گوید تا زمانی که این چند جمله را درست حفظ نکرده باشد، مراسم ازدواج را برگزار نمی کند. ویکتور ناراحت و افسرده، در حالی که سعی می کند جملات را به خاطر آورده و تمرین کند، پرسه زنان از شهر خارج می شود و به حواشی قبرستان شهر می رسد. او آنجا دفعتآ نطقش باز شده و می تواند بدون لکنت
جملات را ادا کند و حلقهء ازدواج را... ؟


خب من بقیه داستان را تعریف نمی کنم تا مجبور شوید مثل من به خرج بیافتید! کارتون توسط گروه تیم برتون ساخته شده و کاملآ رایانه ایست. گرافیک عالی باعث می شود علیرغم اطلاع از ماجرا، بخواهید بارها و بارها تماشایش کنید. موسیقی متنش بسیار دلنشین است. شما قطعات پیانوی آرام و زیبایی را خواهید شنید. از حیث مضمون، داستان نویس، به این درونمایهء کهنهء پول پرستی و مصلحت اندیشی والدین در مقابله با عشق و علاقهء جوانان، این نکته را افزوده است که پول دوستی افراط آمیز که در حقیقت چیزی جز تنگ نظری و کوتاه اندیشی نیست، اساسآ با روح زندگی منافات دارد. به همین خاطر دنیای مردگان زیر زمین در این کارتون، کاملآ رنگی و متنوع و پر سر و صدا، اما دنیای به اصطلاح زندگان روی زمین، خاکستری و دلمرده و ساکت است. این نکتهء محوری در مضمون داستان است که زندگی مترادف با شور و خودانگیختگی ست. و اگر این شور و یا چیزکی از آن هنوز در جسد پوسیده ای باشد، آن جسد زنده تر از زندگان صرفآ زیست شناختی (فیزیولوژیک) ست. در صحنه ای، ویکتور به امیلی – عروس مرده – می گوید که من شیفتهء شور تو هستم

نکتهء دیگر که تا اینجا به نظرم رسیده است، نمادپردازی داستان است. هنوز هم در فیلم هایی که می سازند، کتاب، نماد دانش، و سن و سال نماد خردمندی ست. کلاغ ها، هنوز خبرچین اند و اسکلت و جمجمه، نماد مرگ. اگر بیننده، خردسال نباشد، در پس این کارتون زیبا، حقایق تکان دهنده ای را با خود مرور می کند. مثلآ اینکه پس از مرگ کرم ها در جسم ما لانه می کنند تا گوشت تن ما را بخورند و ما به تدریج به اسکلت های شکننده ای مبدل می شویم. آیا اساسآ فیلمی که راجع به مرگ باشد، می تواند طعنه آمیز نباشد؟ گمان نمی کنم، چرا که مرگ همیشه طعنه آمیز بوده است