در میان به اصطلاح روان نژندان زمان ما، عدهء بسیاری وجود دارند که در اعصار دیگر روان نژند نمی شدند. یعنی علیه خود تجزیه نمی شدند. اگر آنها در دوره ها و محیطی می زیستند که انسان هنوز به واسطهء اسطوره با دنیای اجدادی خود و بدین ترتیب با طبیعتی مربوط بود که فقط از بیرون نگریسته نمی شد بلکه واقعآ تجربه می شد، می توانستند از این تخالف با خودشان اعراض کنند. من از کسانی سخن می گویم که نه می توانند فقدان اسطوره را تحمل کنند، و نه به دنیای صرفآ خارجی، دنیایی بدان گونه که علم آن را می نگرد، راهی بیابند و نه خودشان را به بازی های فکری با کلمات، که هیچ ربطی به خرد ندارد، راضی کنند
خاطرات، رویاها، اندیشه ها، کارل گوستاو یونگ، پروین فرامرزی، آستان قدس رضوی، چاپ سوم، فصل چهارم: فعالیت های روان پزشکی، صفحهء 153