" وتان اینجاست "




جملات زیر بخشی از نامهء کارل گوستاو یونگ به میگوئل سرانوست که در جواب نامهء او تحریر شده است.بخش های دیگری از این جوابیه را در یادداشت بعد منتشر خواهم کرد:

... اگر فرض کنیم چیزی را که من کهن الگو می نامم، امر ثابت شده ایی باشد، پس در این صورت ما با جانداران مستقلی که دارای نوعی خودآگاهی و حیات روحی مخصوص به خود هستند سر و کار داریم، که می توانیم لااقل جزئی از آنها را نه تنها در انسان های زنده بلکه در ادوار تاریخی و اعصار مشاهده کنیم! چه به آنها خدایان، چه شیاطین و چه توهمات بگوییم، آنها وجود دارند و کار خود را انجام می دهند و با هر نسلی دوباره زاده می شوند. آنها بر فرد و نیز بر زندگی جمعی تآثیر بی اندازه ای دارند و علیرغم اینکه برای ما آشنا هستند، به طرز بسیار کنجکاو کننده ای، بشر و بشری هم نیستند! این مشخصهء اخیر معلوم می کند که چرا آنها را در گذشته خدایان و شیاطین می خواندند و در عصر " علمی " ما به مثابهء تظاهرات روانی غرایز تلقی می شوند! آنها نمایانگر نقطه نظرها و صور اندیشهء عادی و جهانی هستند. آنها صور بنیادی اند اما تصاویر آشکار، انسانی شده و یا به هر حال انضمامی نیستند. درجهء استقلال آنها در حد بالایی ست. به حدی که چون صور متظاهرهء شان تغییر یابد، از بین نمی روند. مثلآ وقتی که اعتقاد به وتان از بین می رود و دیگر هیچ کس به او نمی اندیشد، پدیده ایی که در اصل وتان نامیده می شد باقی می ماند! و همان طور که سوسیالیسم جهانی در مقیاس وسیع نشان داده است، هیچ چیز جز اسم وتان تغییر نکرده است! حرکت جمعی که مشتمل بر میلیون ها نفرست که هر کدام علائمی از وتانیسم را نشان می دهند و بدین وسیله ثابت می کنند که وتان در حقیقت هرگز نمرده است. بلکه نیروی حیات اصلی و استقلال خود را حفظ کرده است! خودآگاهی ما فقط خیال می کند که خدایان خود را از دست داده است. در حقیقت آنها هنوز سر جای خودشان هستند و خودآگاهی فقط به نوعی اوضاع و احوال کلی نیاز دارد تا آنها را به قدرت اولیهء شان بازگرداند. این اوضاع و احوال موقعیتی ست که در آن یک جهت گیری و تطبیق با وضع جدید پیش آید. اگر این مسئله به روشنی فهمیده نشده، جواب صحیحی به آن داده نشود، کهن الگویی که بیان گر این موقعیت است قدم به پیش گذاشته و واکنش را به بازپس بر می گرداند. واکنشی را که همیشه در چنین مواردی مشخص کنندهء وتان است. از آنجا که تنها افراد معدودی قادر به گوش کردن و پذیرفتن توصیه های درستند خیلی بعیدست که کسی به فحوای صدای اخطار کننده ایی که وتان مجددآ اینجاست، توجه کند، بلکه با کله در دام خواهد افتاد... *

*: با یونگ و هسه، میگوئل سرانو، ترجمهء دکتر سیروس شمیسا، صفحات 152 - 153



Nima; at 4:41 AM